یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست ***** عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود ****** سجده ای زد بر لب درگاه او پـُر ز لیلا شد دل پـُر آه او ***** گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق...دارم کرده ای ***** جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای ***** دردم از لیلاست آنم می زنی ***** من که مجنونم تو مجنونم مکن ***** این تو و لیلای تو ... من نیستم ***** در رگت پنهان و پیدایت منم ***** سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی ***** عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم ***** کردمت آواره ی صحرا...نشد گفتم عاقل می شوی...اما نشد ***** سوختم در حسرت یک یا رَبت غیر لیلا ..بر نیامد از لبت ***** روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی ***** مطمئن بودم به من سرمیزنی در حریم خانه ام در میزنی ***** حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود ***** مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم [ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 2:18 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |